به گزارش شهرآرانیوز، شاید از نگاه عابران گذری حاشیه خیابان، اینجا بولواری عریض و طویل باشد با کلی مغازه فرش فروشی که دو طرف آن جاخوش کرده اند، مغازه هایی پر از طاقه های رنگارنگ فرش از هر مدل و طرح و رنگ که بخواهی. اما کافی است یک بار کنجکاو شوی، پای گفت و گوی بازاری های قدیمی بنشینی و به سال های دور سرک بکشی.
به روزگاری که اینجا نه از فرش خبری بوده نه از فرش فروش ها. در گذشته های دور اینجا پاتوق نمدمال ها بوده با چند پرنده فروشی کوچک. تنها جایی که در آن اثری از گلیم های رنگی پیدا می شده انبار بازرگانی ابوالفتح غلامزاده در میانه خیابان بوده است. زنان ترکمن به پشت درهای بزرگ آهنی گاراژ می رفتند، فرش های ترکمنی تحویل می گرفتند و به دیار خودشان می رفتند. کم کم اما اینجا رونق پیدا می کند و سال به سال به تعداد فرش فروش ها اضافه می شود.
حالا که دارم راسته خیابان چمن را پای پیاده قدم می زنم، دو طرف بولوار قدم به قدم فرش فروشی است. شاید تعداد آن ها به ١٠٠تا هم برسد. خیابان چمن در محله شهید شیرودی حالا تبدیل به بورس فرش فروش های مشهد شده است.
همه آدرس قدیمی ترین فرش فروش را می دهند
آفتاب صبحگاهی از شیشه مغازه ها عبور کرده و روی تار و پود فرش ها پهن شده است. نقش و نگار و رنگ و لعاب فرش ها حالا جلوه دیگری به خیابان چمن داده است. قدم به قدم از داخل شیشه های بلند سرتاسری مغازه ها فرش های آویزان روی رگال دیده می شود. نگاهم لابه لای نقش و نگارشان گیر می کند و مجابم می کند که سرکی داخل مغازه بکشم و با فروشنده ها گفت وگو کنم. با هرکسی که هم کلام می شوم چند تا نام مشخص را تحویلم می دهد.
نام افرادی که قدیمی این خیابان هستند و اسم و رسم دار. ابوالفتح غلامزاده یکی از همین اسم هاست، قدیمی ترین فرش فروش خیابان چمن. این قدمت و اصالت را لابه لای فرش های مغازه اش هم پیدا می کنم، ما بین طرح ها و رنگ هایی که خاص تر به نظر می آیند و نگاهت را به سمت خودشان می کشند. اینجا یکی از معدود فرش فروشی های خیابان چمن است که فرش دستی هم در آن پیدا می شود.
یک فرش آبی ابریشمی با نقش و نگار ترکمنی روی یکی از دیوار ها شبیه تابلویی گران بها نصب شده است. نقش و نگارش چشم هر بیننده ای را به خود جلب می کند. البته صاحب مغازه توضیح می دهد این فرش ها در این منطقه معمولا به فروش نمی روند. این ها را آویزان کرده که صرفا جنس مغازه اش جور باشد.
نقل مکان از سرای مرتضوی به خیابان چمن
ابوالفتح غلامزاده متولد سال ١٣٣٢ و اولین فرش فروش خیابان چمن است. از او می پرسم که چه شد که سر و کارش به این خیابان افتاد. ترجیح می دهد داستان زندگی اش را تعریف کند و بعد گره بزند به داستان این خیابان.
از دوران نوجوانی اش می گوید که در بازارهای اطراف حرم شاگرد پارچه فروش ها بوده تا اینکه سال٥٧ پارچه فروشی خودش را می زند. سال٦٤ به سرای مرتضوی پایین خیابان می آید و مغازه فرش، موکت و پارچه می زند. کارش که رونق می گیرد سال١٣٧٢ زمین مغازه فعلی اش را در خیابان چمن می خرد و همان سال آن را می سازد . دور تا دور زمین دیوارهای گلی بود و چند قطعه باغ انگوری. اطراف خیابان هم بیشتر خانه های مسکونی بودند و چند کارگاه کلاه نمدی و پرنده فروشی. اینجا انباری ساختم و اسمش را گذاشتم «انباری بازرگانی». آن سال ها صادرات فرش رونق خوبی داشت. خانم های ترکمن می آمدند و فرش های سبک ٤ در ٥ سفارش می دادند. ما هم به کارخانه سفارش می دادیم و این فرش ها را به آن ها می فروختیم.
غلامزاده کم کم کارش را گسترش می دهد و تبدیل به کلی فروش فرش می شود. فرش فروش ها از جای جای شهر می آمدند و از او خرید می کردند. نگاهی هم به این دور و اطراف می انداختند و پیش خودشان منطقه را ارزیابی می کردند. کم کم بعضی ها تصمیم گرفتند که اینجا فرش فروشی بزنند.
کوچ فرش فروش ها از خیابان آزادی به چمن
یکی از همین فرش فروش ها حسین قاسمی زاده بوده است. او متولد ١٣٥٢ است که خودش و هفت برادرش همه در همین کار هستند. پدرش کشاورز بوده اما او را برای شاگردی به حجره یک فرش فروش می فرستد؛ فرش فروش خیابان آزادی قدیم در نزدیکی چهارراه خسروی. او توضیح می دهد که قبل از اینکه اینجا به بورس فرش فروشی تبدیل شود تمام کسبه این صنف در خیابان آزادی بودند. بعد ها که ترافیک زیاد و طرح زوج و فرد اجرا می شود خیلی از آن ها به خیابان چمن کوچ می کنند.
حسین قاسمی زاده حالا افتخار می کند که روزگاری شاگرد کسبه منصف و خیّر خیابان آزادی بوده و فوت و فن کار را وردست آن ها آموخته است. او پس از سال ها شاگردی تصمیم می گیرد کسب و کار خودش را راه بیندازد. در چهارراه شهدا با کمک برادرها مغازه ای اجاره می کنند. بعد از افزایش اجاره ها، حوالی سال های٧٨ به این خیابان می آیند. شاید سومین یا چهارمین فرش فروش خیابان چمن بوده است. زمینی را می خرند و شروع به ساخت می کنند.
کل زمینی که ابتدا داشتند ۴۰، ۵۰ متر بیشتر نبوده. کم کم به وسعت آن اضافه می کنند. حالا مغازه شان ۲۰۰ متر است.
مدت ها از آن سال ها می گذرد و او از تغییر کسب و کارشان طی این مدت می گوید: قدیم ها جنس محدود بود، تنوع زیاد نبود. یک تخت وسط مغازه می گذاشتیم و برای مشتری قالی ها را ورق می زدیم. تنوع و تعداد کار که زیاد شد رگال ها آمدند. حالا کار خیلی راحت تر شده است.
فرش فروش خیّر
حسین قاسمی زاده ساکن محله شهید شیرودی است و چهار سال از عضویتش در هیئت امنای مسجد رضویه می گذرد. او فقط یک فرش فروش ساده نیست و دغدغه های اقتصادی و اجتماعی دارد. یک صندوق صدقه برای اهالی راه انداخته است تا بتوانند برای ایجاد اشتغال وام دریافت کنند. دستی هم در کار خیر دارد. با گروه های خیریه در ارتباط است و برای خرید فرش برای نوعروسانی که بضاعت کافی ندارند تخفیف های ویژه قائل می شود. تمام سعی اش هم بر این است که با خریدار صادق باشد، از جنس واقعی کار بگوید و بازار گرمی نکند. خودش دلیل این رفتارها را ناشی از الگوبرداری از کاسبان منصف قدیمی می داند. حاجی بازاری هایی که مثل و مانندشان را حالا به سختی می توان پیدا کرد.
کارگاه هایی که فرش فروشی شدند
حاج محمد علی داد زاده کوچه چهنو است و ٦٠سالی می شود که اینجا سکونت دارد. او چیزهایی را به یاد می آورد که بقیه به خاطر ندارند. توضیح می دهد که پنجاه، شصت سال پیش اینجا یک کارگاه کلاه نمدی بوده و نمدمال ها مشغول به کار بودند. کارگاه زهتابی دیگر کارگاه این محدوده بوده است. صاحب کارخانه روده های گوسفند را از کشتارگاه می خریده است، کارگران روده های گوسفند را می شستند و می پیچیدند. بعد با دستگاهی مخصوص آن قدر آن را می کشیدند و می پیچیدند که تبدیل به یک نخ محکم و سفت می شد. حالا اما به جای این کارگاه ها در هر گوشه ای یک فرش فروشی سبز شده است.
فرش فروشی شغلی است که از پدرش حاج رضا به او ارث رسیده است. حاج رضا علی داد به شهرستان ها و روستاهای مختلف می رفته و گلیم ها و قالی های خانم های بافنده را می خریده و بعد می فروخته است. حاج محمد در این سفر ها همراه پدر بوده و چم و خم این کار را کنار او یاد می گیرد. بعدها مستقل می شود و زمینی را در خیابان چمن می خرد و می سازد. حالا همه کارهای مغازه او ماشینی هستند و کسی دیگر خواهان فرش دستی نیست.
فرش بافی پیشرفت کرده اما کار ما کساد شده است
احمد نظری نامی است که در بین گفت وگو با فرش فروش ها مدام می شنوم. او هم یکی از قدیمی ترین کسبه خیابان است که تاریخچه خیابان را از بر است. می گوید آن ابتدا بیشتر ملک های اینجا مسکونی بوده اما حالا همه تبدیل به تجاری شده اند. پدر او، محمد نظری، از فرش فروشان قدیمی پنجراه پایین خیابان بوده است. او و برادرش کسب و کار خانوادگی شان را در همان حجره ادامه می دهند اما بعد ازکوچ تعدادی از فرش فروش ها به خیابان چمن، آن ها هم حوالی سال های ٨٢، ٨٣ به این خیابان می آیند.
احمد نظری و محسن نظری دو برادر فرش فروش خیابان چمن حالا مانند بسیاری از هم صنفان خود از کسب و کارشان راضی نیستند. توضیح می دهند که قبل تر ها هر دو سه سال با قدیمی شدن نقش و نگار فرش ها آدم ها فرش خانه خودشان را عوض می کردند. عید نوروز مغازه شان پر می شد از مشتریانی که فرش جدید برای خانه خود می خریدند اما حالا فقط و فقط بر اساس نیازشان خرید می کنند و تا فرش خراب و کهنه نشود گذرشان به اینجا نمی افتد.
احمد نظری توضیح می دهد که تنوع کار و کیفیت خوب شده اما مشتری کمتر شده است. قدیم چهار تا کارخانه فرش بیشتر نبود. حالا کلی تولیدی داریم و کلی نمایندگی. قدیم دستگاه ها ٤٠٠شانه بود و پنج،شش تا رنگ بیشتر نداشت و ده تا نقشه. اما حالا دستگاه ها پیشرفت کرده و تراکم شانه به ٧٠٠ یا ١٠٠٠ تا رسیده است. این یعنی کیفیت کار خوب شده است. با همه این ها مشتری کمتر شده، دست توی کار زیاد شده و سود ما اندک.
نجار قدیمی محله
یکی از کوچک ترین حجره های این راسته را دارد. حجره ای کوچک و قدیمی که تن به تغییر نداده و شبیه مغازه های اطراف به سبک مدرن در نیامده است. سید حسین احمدی ١٠قلم فرش دارد که همان ها را روی هم چیده است. خودش هم می گوید بیشتر موکت فروش است تا فرش فروش. با وجود توسعه ندادن فضای کسب و کارش مشتریان زیادی دارد.
این مغازه کوچک خالی از مشتری نمی ماند. مشتریان ثابتی دارد که هر کجای شهر ساکن باشند، برای خرید موکت به حجره سید حسین آقا می آیند و هنگام خرید با او خوش و بش می کنند و حال و احوالش را می پرسند. سید حسین احمدی متولد سال ١٣٣٤، سی و هشت سال پیش زمین مغازه اش را می خرد، وقتی که هیچ اثری از بازار فرش فروش ها نبوده است. آن سال ها نجار بوده و اینجا نجاری می زند و تخت، کمد و سرویس چوب برای عروس و دامادها می سازد.
طبقه ای هم بالای حجره سرپا می کند و هنوز همان جا زندگی می کند. او شاید بیشترین اطلاعات را از گذشته این خیابان داشته باشد. توضیح می دهد که ٣٨سال پیش سر چهارراه مصلی کاروان سرایی بوده که حالا بسته شده و راسته خیابان چمن هم پر از خانه مسکونی بوده و به غیر از نجاری او یک بقالی و چند پرنده فروشی هم وجود داشته است.
بعدتر که فرش فروش ها به این راسته می آیند و کارشان رونق می گیرد، او هم تصمیم می گیرد همین کسب و کار را پیش بگیرد. کار نجاری زحمت زیادی داشت. برش و تراش و ساختن خیلی سخت است و نیاز به قوت و نیرو دارد. سنم که زیادتر شد تصمیم گرفتم فرش فروش شوم.
کاسب هایی که جزئی از کل هستند
روز از نیمه گذشته است. با تعداد زیادی از فروشندگان این راسته گفت وگو کرده ام. بیشترشان حالا بازار فرش را کم رونق تر از هر زمان دیگری می دانند. اینکه دست توی کار زیاد است و سودشان ناچیز. با همه این ها انگار چیزهای دیگری هم هست که باعث شده است اینجا کنار هم بمانند. فروشندگان این راسته بازاری های قدیمی و بااصالتی هستند که در کنار هم تاریخچه داستان راسته فرش فروش های چمن را شکل داده اند. داستانی که تک تکشان با اشتیاق آن را تعریف می کنند و حالا خوشحال اند که جزئی از آن هستند.